عشق، آن پیوندی بیمانند است که هرگز موقتی نیست. زیرا هر پیوندی ممکن است موقتی باشد، اما عشق هرگز پایان نمییابد. برای کشف رموز عشق، باید وقت زیادی را به آن اختصاص دهید و گرانبهای گنجی که عشق نامیده میشود را بشناسید. برای پیوستن به عشق، باید حداقل دو چیز باشد. اما عشق گاهی قبل از این دو دروازه پیدا میشود و میتواند سرنوشت و آینده را به دست بگیرد و به همین دلیل همواره رازآلود باقی میماند.
زمانی که به دام عشق میافتیم، یک دنیای جدید از زیبایی و شور و شعف برای ما آغاز میشود. هر لحظه، هر روز، هر سال، این عشق به ما نوید زندگی میدهد و همیشه در قلب و روح ما گلی رعنا و ناب میباشد که از آن طرف آسمان، شادی و سعادت را به ما هدیه میدهد. عشق، یک پایان ناپذیر است و هرگز نمیتوان به خاتمه آن فکر کرد، زیرا همیشه دوام دارد و همیشه آتشی است که تازه و زنده است. اگر عشق پایان مییافت، زندگی بیمعنی میشد و جهانی هم وجود نداشت. اگرچه، ممکن است در طول مسیر عشق، درد و رنج نیز باشد، اما این دو نشانهی زندگی است و اگر عشق با آنها همراه نباشد، زندگی کامل نیست.
زمانی که عاشقی را در زندگی خود مییابیم، زندگیمان به یک جادوی شگفتانگیز تبدیل میشود. احساساتی که از عشق سرازیر میشود، احساساتی بسیار قدرتمند و شگفتانگیز هستند. قلبمان همانند پرندهی سیمرغ، به ارتفاعات هستی صعود میکند و در آسمانهای نو، به دنبال جستجوی رمز و راز عشق، پرواز میکند. در هنگامی که به یکدیگر متصل میشویم، عشق مانند یک باد بالشتکهای ما را میدهد و ما را به سمت آسمانهایی جدید و پر از شگفتی و جادو میکشاند.
وقتی عاشق میشویم، دنیای پیرامونمان به یک زیبایی نوین پوشیده میشود و تمام وجودمان به جستجوی رمز و راز عشق میپردازد. در این حالت، احساس میکنیم که همه چیز دور و برمان، از پرتگاهها تا بلندیها، از جانوران تا نباتات، همه با ما در این دنیای عشق ارتباط دارند و ما به سرنوشتمان با دست عشق رقم زدهایم.
وقتی قلب ما به عشق خود پی میبرد، خیالاتمان با احساساتمان تلاطم میکند و هیجاناتمان به فراوانی افزایش مییابد. در این حالت، هیچ فرقی بین خیال و عشق وجود ندارد، هر دو مانند یک شمع در شب هستند که در کنار هم میتابند و تابش نورشان با هم ترکیب میشود.
عشق، احساسی پیچیده و چند بعدی، مغز انسان در حین عشق و علاقه به کسی خاص، به شدت فعال میشود و عوارض فیزیولوژیکی مانند افزایش ضربان قلب، عرق کردن، افزایش دمای بدن و تحریک سیستم عصبی همراه با آن هستند. علاوه بر این، عشق نیازمند ارتباط و پیوند قوی است که از جمله عوامل مؤثر در برقراری آن، توجه، احترام، اعتماد، وفاداری و تفاهم است. به عنوان مثال، دو افراد میتوانند با به اشتراک گذاشتن ارزشهای مشترک و برخورداری از تعاملات متقابل، یک رابطه عاشقانه برقرار کنند. اگر چه میتوانیم از روی شواهد علمی بسیاری درباره عشق بدانیم، اما همچنان رازآلود و پیچیده باقی میماند و این نکته بیانگر آن است که عشق بیش از یک احساس علمی، بلکه تجربهای عاشقانه و ناشناخته است که در سرنوشت و آینده دو نفر تاثیرگذار است.
در این جستجوی رمز و راز عشق، دل ما این یگانگی را با هستی در میآورد و عشق رازآمیز در هستی را با خیال انسان آغشته و با معانیهای نو، هستی را پر از زیبائی و بهشتی میکند. وقتی عشق بین دو نفر شکل میگیرد، آنگاه انسان با سرنوشت خود که با دست عشق رقم خورده است، آشنا میشود. در این حالت، تنها خیال عشق میتواند هزار شعله برافروزد و اصلاً فرقی میان خیال و عشق نخواهد بود. این دل انسان است که این یگانگی را به هستی در میآورد و عشق را با مفاهیم و احساسات جدید در هستی روایت میکند. عشق در واقع باعث میشود که هستی ما پر از زیبایی و بهشتی شود و این به دلیل این است که عشق بخشی از جمال و کمال هستی است.